جورج سوروس نامی است که احساسات گوناگونی را در سراسر جهان برمیانگیزد. از نظر عدهای او نماد زیرکی و هوش تجاری و آرمانهای بشردوستانه است: عدهای دیگر او را به دستکاری سیاسی در کشورهای مختلف متهم میکنند. اما این مرد دارای ثروت ۸٫۵ میلیارددلاری واقعا کیست؟
سالهای اوایل زندگی
جورج سوروس با نام گریگوری سوروس در ۱۲ آگوست ۱۹۳۰ در بوداپست مجارستان از خانوادهای یهودی به دنیا آمد والدینش «تیوادار» و «ارزبت سوروس» نسبتا ثروتمند بودند اما زندگی آنها با شروع جنگ جهانی دوم بهشدت تغییر کرد. خانواده سوروس که با تهدید نسلکشی مواجه بودند از سختیهای غیرقابلتصوری جان به در بردند. «تیوادار» برای نجات خانوادهاش یک روایت دروغ را شایع کرد که آنها مسیحی هستند و اسنادی را جعل کرد تا این ادعایش را ثابت کند. این تجربه عمیقا بر «گریگوری» جوان تاثیر گذاشت. او بعدا گفت که در همین دوران، توانایی او برای درک چیزها «آنطور که میتوانند باشند، نه آنطور که هستند» شکل گرفته است.
«سوروس» بعد از جنگ به لندن رفت و در «مدرسه اقتصاد لندن» (LSE) حضور یافت. او اینجا با آثار فیلسوف مشهور «کارل پوپر» مواجه شد که تاثیر عمیقی بر دیدگاههای او درباره جامعه و اقتصاد گذاشت.
حرفه مالی
سوروس بعد از فارغالتحصیل شدن از مدرسه اقتصاد لندن در سال ۱۹۵۲ کارش را در «Singer & Friedlander» در لندن آغاز کرد. او در سال ۱۹۵۶ به آمریکا رفت و کارش را در بانک سرمایهگذاری «F.M. Mayer» آغاز کرد که در زمینه اوراق بهادار اروپایی در والاستریت تخصص داشت. او در سال ۱۹۵۹ به شرکت «Arnhold & S. Bleichroeder» پیوست و تا جایگاه نایبرئیس آن شرکت ارتقا پیدا کرد. او در سال ۱۹۶۳ اولین صندوق سرمایهگذاری خودش با نام «Double Eagle» را تأسیس کرد، نام این صندوق بعد از ده سال به «Soros Fund Management» تغییر کرد. سورس در این دوران «Arnhold & S. Bleichroeder» را ترک کرد تا انحصارا روی صندوق خودش تمرکز کند.
صندوق «Soros Fund Management» تحت هدایت او خیلی رشد کرد و نامش را به «صندوق کوانتوم» تغییر داد و ثروت و شهرت جهانی سوروس در دنیای سرمایهگذاری را پایهریزی داد. جورج سوروس در سپتامبر ۱۹۹۲ وقتی پوند بریتانیا را شکست داد به اوج موفقیت تجاری خودش رسید. این روز که به «چهارشنبه سیاه» مشهور است، میلیاردها دلار سود و توجه جهانی را برای سوروس به ارمغان آورد. لقب «مردی که بانک مرکزی انگلستان را شکست داد» به او داده شده است. او برای این کارش نهتنها در قلمرو تجارت بلکه در بین عموم مردم هم مشهور شد.
اروپا در آن زمان طبق «مکانیسم نرخ تبادل اروپایی» (ERM) فعالیت میکرد که از سیستمی از نرخهای تبادل ارز در چارچوب «سیستم پولی اروپایی» تشکیل میشد. این سیستم، ارزهای کشورهای شرکتکننده را در یک کریدور نوسان معین نگه میداشت. پوند استرلینگ بریتانیا هم در این سیستم بود و بنا بود که نرخ خودش را در یک دامنه خاص نسبت به مارک آلمان حفظ کند. البته در میانه افزایش فشار اقتصادی و سفتهبازیهای بازار ارز، حفظ این نرخ ثابت، دشوار و مشکلآفرین شد.
سوروس در این شرایط، فرصت مناسبی برای سفتهبازی را تشخیص داد. «صندوق کوانتوم» بهصورت تهاجمی اقدام به فروش پوند کرد و بهاینترتیب فشار روی این ارز را خیلی شدید کرد. این یک «حمله خرسی» بود – سوروس و تیمش ارزی را میفروختند که در عمل مالک آن نبودند و امیدوار بودند بعدا آن را با نرخ پایینتری بخرند و از تفاوت قیمت سود کنند.
روز ۱۶ سپتامبر ۱۹۹۲ که به «چهارشنبه سیاه» مشهور شد، بانک انگلستان مجبور شد کاهش ارزش پوند و خروجش از ERM را علیرغم تلاشهای متعدد برای حمایت از پوند از طریق افزایش نرخ بهره و مداخلات بازار ارز اعلام کند. این موقعیت باعث سقوط ارزش پوند بریتانیا شد – پوند نسبت به مارک آلمان ۱۵% و نسبت به دلار آمریکا ۲۵% سقوط کرد. جورج سوروس ظرف یک شب حدود ۱ میلیارد دلار سود کرد و به یکی از مشهورترین سفتهبازان تاریخ تبدیل شد و «صندوق کوانتوم» یکی از موفقترین هجفوندها شد.
سوروس و صندوق کوانتوم چگونه درآمد کسب میکنند
«نظریه واکنشپذیری» یکی از اصول بنیادی سوروس است، این نظریه، بازارها را سیستمهای ناپایدار و غیرقابلپیشبینی میداند که به شیوهای غیرعقلانی رفتار میکنند. بنابراین او استراتژیهای سفتهبازی و آربیتراژ را به شکل فعال به کار میگیرد و سعی میکند تا از نوسانات قیمت کوتاهمدت و عدم تعادلهای بازار سود ببرد. سوروس و «صندوق کوانتوم» با استفاده فعال از ابزارها و تکنیکهای سرمایهگذاری ازجمله خرید سهام، اوراققرضه، کامودیتی، ارز و ابزارهای مالی مشتقه، درآمد کسب میکنند. مثلاً سوروس در اواخر دهه ۱۹۹۰ در سهام شرکتهای تکنولوژی سرمایهگذاری کرد و قبل از ترکیدن «حباب داتکام» با خروج از این سهمها در سال ۲۰۰۰ به سود رسید.
البته ریسک همیشه در سرمایهگذاری وجود دارد و حتی موفقترین سرمایهگذاران هم میتوانند اشتباه کنند. جورج سوروس هم اشتباههایی کرده است. برخی معاملاتی که او و صندوق کوانتوم کردهاند سود قابلتوجهی داشتهاند درحالیکه برخی دیگر زیانهای سنگینی ایجاد کردهاند. بااینوجود سوروس طوری صندوقش را مدیریت کرده است که جایگاهش بهعنوان یکی از موفقترین و پرنفوذترین سرمایهگذاران تاریخ تثبیت شود و استراتژیها و روشهای او روی کل جهان مالی تاثیر گذاشتهاند.
از «مردی که بانک مرکزی انگلستان را شکست داد» تا فعالیتهای بشردوستانه
جورج سوروس، شخصیتی فراتر از یک تاجر افسانهای است. علایق او خیلی گستردهتر و متنوعتر از والاستریت هستند. او فعالانه در فعالیتهای بشردوستانه شرکت میکند و از ثروت هنگفت خودش برای حمایت از پروژههای خیریه استفاده میکند. سوروس در سال ۱۹۷۹ «بنیاد جامعه باز» (OSF) را تأسیس کرد که به یکی از بزرگترین سازمانهای بشردوستانه جهان تبدیل شدهاند. این بنیاد، پروژههایی را در بیش از ۱۲۰ کشور در سراسر جهان اجرا میکند. در اینجا به چند نمونه از این پروژهها اشاره میکنیم:
- آموزش و علم: این بنیاد اقدامات گوناگونی از برنامه کمک به کودکان خانوادههای محروم تا برنامههایی که از پژوهشهای آکادمیک و دانشگاهها حمایت میکنند را حمایت میکند. سوروس در سال ۱۹۹۱ «دانشگاه اروپای مرکزی» را در بوداپست تأسیس کرد.
- حفاظت از حقوق بشر: بنیاد OSF تأمین مالی سازمانها و جنبشهایی که برای حفاظت از حقوق بشر از جمله حقوق مهاجران، پناهندگان، جامعه LGBT+ و سایر گروههای آسیبپذیر مبارزه میکنند را به عهده گرفته است.
- عدالت و اجرای قانون: این بنیاد از پروژههایی حمایت میکند که هدف آنها مبارزه با فساد، ارتقای عملکرد سیستم قضایی و عدالت کیفری است.
- بهداشت و مراقبت سلامت: بنیاد OSF بهصورت فعال برای حل برخی مشکلات حیاتی بهداشتی مثل اچآیوی/ایدز، سل و اعتیاد به مواد مخدر فعالیت میکند.
- آزادی رسانه: این بنیاد از رسانهها و روزنامهنگاران مستقلی که با سانسور یا شکایت قضایی مواجه هستند، حمایت میکند.
همانطور که قبلا گفتیم یکی از اهداف بنیاد OSF، حمایت از انجمنهای مدنی است که از حقوق بشر دفاع میکنند و به دنبال تأثیرگذاری بر تغییر سیاسی در کشورهای در حال گذار یا نقاطی است که حقوق بشر و دموکراسی در معرض خطر هستند. تلاشها و فعالیت سوروس در این راستا باعث شده تا او مرکز تئوریهای توطئه متنوعی قرار بگیرد. این میلیاردر اغلب به سازماندهی انقلابهای رنگی و اعتراضات بزرگ مردم در کشورهای گوناگون متهم شده است. البته همانطور که بسیاری از رسانهها گفتهاند، سوروس و بنیادش مستقیما این انقلابها را کنترل یا سازماندهی نمیکردند. اتهامهایی که به او زده میشوند اغلب از سوی دولتهای مستبد یا نیروهای سیاسی هستند که بنیاد OSF و فعالیتهایش را خطری برای خودشان میدانند.
مثلاً بنیاد OSF در سال ۲۰۱۸ مجبور شد به دلیل فشار دائمی و خصومت دولت «ویکتور اوربان» فعالیتهایش را در مجارستان متوقف کند چون دولت این کشور، این بنیاد را بهعنوان تخریبکننده امنیت ملی و مداخله در امور داخلی کشور متهم میکرد. از سایر رویدادهای مرتبط با سوروس میتوان به «انقلاب گل سرخ» در گرجستان (۲۰۰۳)، «انقلاب نارنجی» در اوکراین (۲۰۰۵-۲۰۰۴) و «انقلاب گل لاله» در قرقیزستان (۲۰۰۵) اشاره کرد.
سوروس چه کتابهایی نوشته است و چه هشدارهایی داده است
جورج سوروس فقط یک متخصص امور مالی و فعال بشردوست نیست بلکه یک مفسر، متفکر و نویسنده است. او چندین کتاب و تعداد زیادی مقاله نگاشته است. او در نوشتههایش، تحلیل اقتصاد و روندهای مالی را با موضوعات سیاسی و اجتماعی ترکیب میکند و همین موضوع آثارش را برای هم متخصصان و هم عموم مردم جذاب میکند.
از کتابهای او میتوان به این عناوین اشاره کرد:
- «کیمیاگری مالی»، ۱۹۸۱: سوروس در این کتاب دیدگاههایش درباره امور مالی و اقتصاد از جمله «نظریه واکنشپذیری» را تشریح میکند. این تئوری میگوید تصمیمات خریدوفروش اوراق بهادار بر اساس انتظارات قیمت آینده گرفته میشوند. این انتظارات کاملا روانی هستند پس میتوانند و باید در جهت منافع فرد (عمدتا از طریق رسانهها) تحت تاثیر قرار بگیرند.
- «تعهد به دموکراسی»، ۱۹۹۱ – سوروس در این کتاب، افکار و تجاربش در حمایت از گذار به دموکراسی در اروپای شرقی بعد از سقوط کمونیسم را تشریح میکند.
- «بحران سرمایهداری جهانی: جامعه باز در معرض خطر»، ۱۹۹۸: سوروس در این کتاب بحران مالی ۱۹۹۸-۱۹۹۷ و تبعات آن برای جهان را تشریح میکند.
- «تراژدی اتحادیه اروپا: فروپاشی یا بقا؟»، ۲۰۱۴: این کتاب گفتگویی بین سوروس و «گرگور اشمیت» روزنامهنگار است که سوروس در آن درباره آینده اتحادیه اروپا و نقش روسیه در سیاست جهانی گفتگو میکند.
جملاتی که از سوروس نقل میشوند بازتابی از اندیشه و نگاه او به اقتصاد، سیاست و جامعه هستند. برخی از مشهورترین نقلقولهای او عبارتاند از:
- «از مخالفخوانی و حرکت در خلاف مسیر تودهها نمیترسم.»
- «قیمتهای بازار همیشه نادرست هستند از این نظر که دیدگاه سوگیرانهای از آینده را نمایش میدهند».
- «بازارها انعکاسی از آگاهی جمعی ما هستند اما با کاملبودن خیلی فاصله دارند»
- «مطمئن بودن ولی برداشتن یک پوزیشن کوچک، اصلا منطقی نیست»
- «من ثروتمندم چون وقتی اشتباه میکنم خودم میفهمم»
- «هرچه سیستمی پیچیدهتر باشد، فضا برای خطا بیشتر است».
- «بازارهای مالی، هرچقدر هم که سخت تلاش کنیم تا آنها را پیشبینی کنیم، همیشه پر از شگفتی هستند».
- «برای دیگران، اشتباهکردن مایه شرم است، فهمیدن اشتباهاتی که مرتکب میشوم، از نظر من مایه افتخار است».
- «کارهای خوب را انتخاب کردم چون بیشتر به من احساس رضایت میدهند».
- «سوءتفاهم و درک نادرست از نحوه کار سیستم، منبع بسیاری و حتی اکثر اشتباهات در سیاست است».
- «اگر سرمایهگذاری برای شما سرگرمی است. اگر به شما خوش میگذرد، احتمالا هیچ پولی در نمیآورید. سرمایهگذاری خوب، کسلکننده است».
- «مهم نیست که درست میگویید یا اشتباه میکنید، بلکه مهم این است که وقتی درست میگویید چقدر سود به دست میآورید و وقتی اشتباه میکنید، چقدر زیان میکنید».
بازگشت بازگشت